جدول جو
جدول جو

معنی چکش زدن - جستجوی لغت در جدول جو

چکش زدن(بِ خوَرْ / خُرْدَ)
زر یا مس یا آهن را چکش کاری کردن، چکش زدن برای کسی، کنایه است از سعایت وی کردن و بدگویی کردن از او نزد دیگران
لغت نامه دهخدا
چکش زدن
فلزی (مانند زر مسی آهن) را چکش کاری کردن، یا چکش زدن برای کسی. ویرا سیاست کردن بد گویی کردن از او
فرهنگ لغت هوشیار
چکش زدن
يطرق
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به عربی
چکش زدن
Hammer
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
چکش زدن
marteler
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
چکش زدن
martellare
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
چکش زدن
молотить
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به روسی
چکش زدن
hämmern
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
چکش زدن
бити
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
چکش زدن
młotkować
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
چکش زدن
锤打
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به چینی
چکش زدن
martelar
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
چکش زدن
hameren
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به هلندی
چکش زدن
martillar
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
چکش زدن
ทุบ
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
چکش زدن
ہتھوڑا مارنا
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به اردو
چکش زدن
হাতুড়ি দিয়ে মারানো
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
چکش زدن
kupiga chombo
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
چکش زدن
çekiçlemek
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
چکش زدن
金槌で打つ
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
چکش زدن
להכות עם פטיש
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به عبری
چکش زدن
हथौड़ा मारना
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به هندی
چکش زدن
memalu
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
چکش زدن
망치질하다
تصویری از چکش زدن
تصویر چکش زدن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چک زدن
تصویر چک زدن
سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، توگوشی زدن، کشیده زدن، لت زدن، تپانچه زدن، کاز زدن، سرچنگ زدن، صفعه زدن، صفع
فرهنگ فارسی عمید
(رَ جَ / جِ کَ دَ)
حریف را در کشتی پیش کشیدن که یکی از فنون کشتی است، حالتی هست که هنگام اول کشتی گیری دستی ببازوی خود می زنند و آوازی که بزبان فرس مچ مچه بضم هردو میم و جیم فارسی گویند می کشند و دست حریف گرفته پیش می کشند و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته. (از آنندراج). پیش انداخته (در اصطلاح کشتی گیران امروز) ، شراب خوردن. (از آنندراج) :
صبح مخموریست می غلطد به بستر سینه چاک
شب سیه مستی که از جام شفق کش می زند.
میرزا جلال اسیر (از آنندراج).
بوسه ای زن به لب خویش دگر مستانه
رفتم از کار از این کش زدن مردانه.
میر نجات (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
چنپاتمه زدن. چندک زدن. بچک نشستن. برسردو پای نشستن:
چو آنجا رسی زن در آن آب چک
که گرددنمک از گذارش سبک.
جامی (از فرهنگ رشیدی).
به دو زانو دمی که بنشیند
همچو اروانه ایست کو زده چک.
میلی (از فرهنگ رشیدی).
رجوع به چک و چوک شود
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ)
کشیده زدن. سیلی زدن. تپانچه زدن. صفع. ذح ّ. با کف دست ضربۀ سخت به صورت کسی نواختن. و رجوع به چک شود، پاک کردن خرمن گندم کوفته از کاه بوسیلۀ چک. چارشاخ زدن. (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). و رجوع به چک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آتش زدن
تصویر آتش زدن
موجب افروختن آتش در چیزی شدن سوزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشک زدن
تصویر بشک زدن
نازیدن کرشمه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
(کشتی) فنی است از کشتی و آن عبارتست از دست بگردن حریف زدن و او را پیش کشیدن: (بوسه ای زد بلب خویش دگر مستانه رفتم از کار از این کش زدن مردانه)، (گل کشتی)، (کشتی) در اول کشتی گیری دست ببازوی خود زدن و آواز که مچ مچه گویند بر آوردن و دست حریف را گرفته پیش کشیدن، شراب نوشیدن: (صبح مخمور یست میغلطد ببستر سینه چاک شب سیه مستی که از جام شفق کش میزند)، (جلال اسیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چک زدن
تصویر چک زدن
سیلی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوش زدن
تصویر جوش زدن
جوش دادن، عصبانی شدن داد و فریاد بیجا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چک زدن
تصویر چک زدن
((چُ. زَ دَ))
چنباتمه زدن، چندک زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چک زدن
تصویر چک زدن
((چَ. زَ دَ))
سیلی زدن
فرهنگ فارسی معین